گروه آموزشی مارکت نیوبی

Market Nebiwe (English)

Market Newbie​​​​​​​

Farsi

گروه آموزشی مارکت نیوبی

Market Nebiwe (English)
ادامه مطلب

تحلیل اقتصاد آمریکا در دوران رونالد ریگان

تحلیل اقتصاد آمریکا در دوران رونالد ریگان
تحلیل اقتصاد آمریکا در دوران رونالد ریگان 


رونالد ریگان، چهلمین رئیس‌جمهور ایالات متحده، یکی از تأثیرگذارترین شخصیت‌های سیاسی قرن بیستم بود. دوران او با تحولات عظیم اقتصادی و سیاسی همراه بود که نتایج آن تا امروز مورد بررسی قرار می‌گیرد. سیاست‌های اقتصادی ریگان که به «ریگانومیکس» معروف است، تأثیر بسزایی بر ساختار اقتصاد ایالات متحده داشت. این مقاله با تحلیل عمیق و ارائه آمار و جزئیات به بررسی جنبه‌های مختلف اقتصاد آمریکا در دوران ریگان می‌پردازد.

1. زمینه تاریخی: چرا ریگان به تغییرات اساسی اقتصادی نیاز داشت؟

پیش از ریاست‌جمهوری ریگان، اقتصاد آمریکا با مشکلاتی دست و پنجه نرم می‌کرد که توانایی اقتصادی این کشور را به شدت تحت تأثیر قرار داده بود. دهه 1970 به دلیل ترکیبی از بحران‌های داخلی و بین‌المللی یکی از بدترین دوره‌ها برای اقتصاد آمریکا بود.

الف) رکود تورمی و پیامدهای آن

رکود تورمی، یعنی ترکیب همزمان تورم بالا و رشد اقتصادی پایین، در دهه 1970 اقتصاد آمریکا را فلج کرده بود.

  • نرخ تورم در سال 1980 به 13.5 درصد رسید، که ناشی از افزایش شدید قیمت نفت و کاهش ارزش دلار بود.
  • رشد اقتصادی به‌طور میانگین کمتر از 2 درصد بود، که نشان‌دهنده افت قدرت تولید و مصرف در کشور بود.
  • نرخ بیکاری به 7.8 درصد افزایش یافت، به‌ویژه در میان کارگران صنعتی که به دلیل کاهش تقاضا و رقابت بین‌المللی آسیب دیدند.

ب) بحران انرژی

دو شوک نفتی در سال‌های 1973 و 1979 (به دلیل تحریم نفتی اوپک و انقلاب ایران) قیمت انرژی را به‌طور بی‌سابقه‌ای افزایش داد.

  • افزایش هزینه تولید کالاها و خدمات به کاهش بهره‌وری و سرمایه‌گذاری منجر شد.
  • اتکای شدید آمریکا به نفت خارجی، اقتصاد این کشور را در برابر نوسانات بین‌المللی آسیب‌پذیر کرد.

ج) کاهش اعتماد عمومی به دولت

دولت‌های پیشین، از جمله نیکسون و کارتر، نتوانستند مشکلات اقتصادی را حل کنند:

  • نیکسون با کنترل قیمت‌ها و دستمزدها باعث ایجاد مشکلات بیشتری شد.
  • کارتر سیاست‌های محیط‌زیستی و انرژی را در پیش گرفت، اما این سیاست‌ها برای حل مشکلات اقتصادی زمان کافی نداشتند.

چرا ریگان متفاوت بود؟
رونالد ریگان، با شعار «بازگرداندن عظمت به آمریکا»، وعده داد با کاهش مالیات، مقررات‌زدایی و بازگشت به اصول بازار آزاد، اقتصاد کشور را از رکود نجات دهد. این وعده‌ها، به‌ویژه برای طبقه متوسط و صاحبان کسب‌وکارهای کوچک، جذابیت زیادی داشت.


2. ریگانومیکس: فلسفه اقتصادی و جزئیات اجرایی

ریگانومیکس نه فقط یک مجموعه سیاست اقتصادی، بلکه یک فلسفه کلی برای هدایت اقتصاد به سمت بهره‌وری بیشتر و آزادی بازار بود.

الف) کاهش مالیات‌ها

قوانین مالیاتی در دوران ریگان به‌طور چشمگیری تغییر کرد:

  • قانون کاهش مالیات 1981 (ERTA):
    • کاهش مالیات بر درآمد فردی از 70 درصد به 50 درصد برای قشر پردرآمد.
    • کاهش مالیات برای شرکت‌ها با هدف افزایش سرمایه‌گذاری.
  • قانون اصلاح مالیاتی 1986:
    • ساده‌سازی سیستم مالیاتی.
    • کاهش نرخ بالای مالیات به 28 درصد.
    • حذف بسیاری از معافیت‌های مالیاتی برای افزایش شفافیت.

تحلیل:
این کاهش مالیات‌ها انگیزه برای سرمایه‌گذاری و تولید را افزایش داد، اما در عین حال درآمدهای دولت را به شدت کاهش داد، که پیامدهای آن در بخش بودجه دیده شد.

ب) مقررات‌زدایی

ریگان معتقد بود مقررات دولتی هزینه‌های اضافی بر دوش کسب‌وکارها می‌گذارد و بهره‌وری را کاهش می‌دهد.

  • بخش انرژی:
    حذف مقررات قیمت‌گذاری در صنعت نفت و گاز باعث افزایش تولید داخلی شد.
  • حمل‌ونقل:
    آزادسازی صنعت حمل‌ونقل، مانند خطوط هوایی و حمل بار، رقابت و بهره‌وری را افزایش داد.
  • بانکداری:
    کاهش محدودیت‌های بانکی به نوآوری‌های مالی منجر شد، اما زمینه‌ساز بحران ذخیره و وام نیز شد.

تحلیل:
در حالی که مقررات‌زدایی به رشد برخی صنایع کمک کرد، در بخش‌هایی مانند بانکداری باعث ایجاد مشکلات بلندمدت شد.

ج) کنترل عرضه پول

ریگان با همکاری فدرال رزرو، به رهبری پاول ولکر، سیاست‌های سخت‌گیرانه‌ای را برای کنترل تورم اجرا کرد:

  • افزایش نرخ بهره برای کاهش نقدینگی.
  • حمایت از ارزش دلار در برابر ارزهای خارجی.

تحلیل:
این سیاست‌ها باعث کاهش تورم شد، اما در کوتاه‌مدت به افزایش بیکاری و رکود منجر شد.


3. نتایج اقتصادی دوران ریگان

الف) رشد اقتصادی قوی

یکی از بزرگ‌ترین دستاوردهای ریگان، بازگرداندن رشد اقتصادی بود:

  • رشد اقتصادی به‌طور متوسط 3.4 درصد در سال.
  • تولید ناخالص داخلی از 2.7 تریلیون دلار در 1981 به 5.1 تریلیون دلار در 1989 افزایش یافت.

چالش‌های پنهان:
اگرچه اقتصاد رشد کرد، اما این رشد عمدتاً بر پایه افزایش بدهی‌ها و کاهش بودجه برنامه‌های اجتماعی بود.

ب) اشتغال و کاهش بیکاری

  • نرخ بیکاری که در اوایل دهه 1980 به 10.8 درصد رسیده بود، تا پایان دوران ریگان به 5.4 درصد کاهش یافت.
  • بیش از 16 میلیون شغل جدید ایجاد شد.

کیفیت شغل‌ها:
بسیاری از شغل‌های ایجاد شده در بخش خدمات بودند، که معمولاً درآمد کمتری نسبت به صنایع تولیدی داشتند.

ج) کاهش تورم

تورم که در سال 1980 به 13.5 درصد رسیده بود، تا سال 1988 به 4.1 درصد کاهش یافت.


4. افزایش بدهی ملی و بحران بودجه

ریگان در ابتدا قول داد نقش دولت را در اقتصاد کاهش دهد و کسری بودجه را کم کند، اما این وعده محقق نشد.

الف) افزایش بدهی ملی

  • بدهی ملی از 997 میلیارد دلار در 1981 به 2.85 تریلیون دلار در 1989 افزایش یافت.
  • نرخ بهره بالا و کاهش مالیات‌ها، اصلی‌ترین عوامل افزایش بدهی بودند.

ب) کسری بودجه سالانه

کسری بودجه در دوران ریگان به بالاترین حد خود رسید:

  • از حدود 2.6 درصد GDP در اوایل دهه 1980 به 5.9 درصد افزایش یافت.

چرا این مشکلات رخ داد؟

  • کاهش مالیات‌ها باعث کاهش درآمد دولت شد.
  • هزینه‌های نظامی، به‌ویژه در پروژه‌های مربوط به جنگ سرد، افزایش چشمگیری داشت.

5. مقررات‌زدایی و بحران ذخیره و وام (S&L Crisis)

الف) مقررات‌زدایی در صنعت مالی

ریگان معتقد بود که حذف یا کاهش مقررات دولتی در بخش‌های کلیدی می‌تواند بهره‌وری و نوآوری را افزایش دهد. این دیدگاه به‌ویژه در بخش بانکداری و مؤسسات مالی اجرا شد:

  • آزادسازی نرخ‌های بهره:
    به بانک‌ها اجازه داد تا نرخ‌های بهره وام‌ها و سپرده‌ها را آزادانه تعیین کنند.
  • گسترش فعالیت‌های بانکی:
    بانک‌ها و مؤسسات مالی اجازه یافتند در حوزه‌های پرریسک مانند املاک و مستغلات سرمایه‌گذاری کنند.

ب) بحران ذخیره و وام (S&L Crisis)

این سیاست‌ها اگرچه در کوتاه‌مدت موجب افزایش سوددهی بانک‌ها شد، اما در بلندمدت زمینه‌ساز یکی از بزرگ‌ترین بحران‌های مالی تاریخ آمریکا گردید:

  • دلایل بحران:

    1. ورود مؤسسات مالی به سرمایه‌گذاری‌های پرریسک.
    2. افزایش نرخ بهره توسط فدرال رزرو که هزینه‌های وام‌گیری را افزایش داد.
    3. نظارت ناکافی دولت بر فعالیت‌های مالی.
  • پیامدها:

    1. ورشکستگی 747 مؤسسه مالی.
    2. هزینه‌ای معادل 160 میلیارد دلار برای دولت فدرال.
    3. کاهش اعتماد عمومی به سیستم مالی.

تحلیل:
مقررات‌زدایی در این بخش بدون ایجاد زیرساخت‌های نظارتی مناسب، اثرات مخربی بر اقتصاد گذاشت. اگرچه این سیاست‌ها به‌عنوان نمادی از رشد اقتصادی معرفی می‌شدند، اما هزینه‌های ناشی از بحران ذخیره و وام بار سنگینی بر دوش دولت و مالیات‌دهندگان گذاشت.


6. نابرابری درآمدی و تأثیرات اجتماعی

الف) افزایش نابرابری درآمدی

ریگانومیکس، با کاهش مالیات بر درآمد افراد پردرآمد و شرکت‌ها، به افزایش نابرابری درآمدی دامن زد:

  • سهم درآمد 1 درصد برتر جامعه از 22 درصد در سال 1981 به 26 درصد در سال 1989 افزایش یافت.
  • کاهش مالیات برای شرکت‌ها و سرمایه‌گذاران، شکاف میان طبقات پردرآمد و کم‌درآمد را بیشتر کرد.

ب) تأثیر بر طبقه متوسط و پایین

  • کاهش بودجه برنامه‌های اجتماعی:
    کاهش هزینه‌های دولتی برای خدمات اجتماعی مانند کمک‌های مسکن و آموزش، فشار بیشتری بر طبقات کم‌درآمد وارد کرد.
  • افزایش بار مالیات‌های غیرمستقیم:
    اگرچه مالیات بر درآمد کاهش یافت، اما مالیات‌های غیرمستقیم مانند مالیات بر مصرف برای جبران کسری بودجه افزایش یافت.

ج) تحلیل اجتماعی

  • افزایش فاصله طبقاتی باعث نارضایتی اجتماعی شد.
  • رشد فرهنگ مصرف‌گرایی در طبقه متوسط، با استفاده از کارت‌های اعتباری و وام، به ایجاد بدهی‌های شخصی منجر شد.

7. سیاست‌های نظامی و جنگ سرد

الف) افزایش هزینه‌های نظامی

ریگان به‌دلیل تمرکز بر پیروزی در جنگ سرد، بودجه نظامی را به‌طور چشمگیری افزایش داد:

  • هزینه‌های دفاعی از 178 میلیارد دلار در 1981 به 367 میلیارد دلار در 1989 رسید.
  • پروژه‌های پرهزینه‌ای مانند «ابتکار دفاع استراتژیک» (SDI) یا جنگ ستارگان به این افزایش کمک کردند.

ب) تأثیر اقتصادی

  • مزایا:
    1. رشد صنایع نظامی و فناوری.
    2. اشتغال‌زایی در بخش تولید نظامی.
  • معایب:
    1. افزایش بدهی ملی.
    2. کاهش بودجه برای برنامه‌های داخلی مانند آموزش و بهداشت.

ج) پایان جنگ سرد

سیاست‌های نظامی ریگان به فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در اوایل دهه 1990 کمک کرد. اگرچه این یک دستاورد سیاسی بود، اما هزینه‌های اقتصادی آن همچنان محل بحث است.


8. مقایسه ریگانومیکس با سایر سیاست‌های اقتصادی

الف) مقایسه با کارتر (1977-1981)

  • کارتر بر کاهش مصرف انرژی و سیاست‌های محیط‌زیستی تمرکز داشت، در حالی که ریگان به تقویت تولید داخلی و افزایش مصرف اهمیت داد.
  • کارتر به دنبال افزایش مقررات بود، در حالی که ریگان مقررات‌زدایی را در اولویت قرار داد.

ب) مقایسه با کلینتون (1993-2001)

  • کلینتون توانست با افزایش مالیات برای پردرآمدها و کاهش هزینه‌های دولتی، کسری بودجه را به مازاد تبدیل کند.
  • ریگان با کاهش مالیات و افزایش هزینه‌ها، بدهی ملی را افزایش داد.

ج) تحلیل مقایسه‌ای

  • سیاست‌های ریگان بیشتر بر رشد سریع اقتصادی تمرکز داشت، اما پیامدهای بلندمدت آن نابرابری و بدهی بود.
  • سیاست‌های کلینتون به مدیریت مالی دولت و کاهش بدهی کمک کرد، اما رشد اقتصادی کمتری نسبت به دوران ریگان داشت.

9. تحلیل فرهنگی و اجتماعی سیاست‌های ریگان

الف) تأثیر بر سبک زندگی آمریکایی‌ها

  • ریگان سیاست‌های خود را با پیام «آمریکای قوی‌تر» تبلیغ کرد، که به افزایش اعتماد عمومی کمک کرد.
  • فرهنگ فردگرایی و تأکید بر مسئولیت فردی در این دوران ترویج یافت.

ب) مصرف‌گرایی و بدهی‌های شخصی

  • کاهش مالیات‌ها به افزایش قدرت خرید کمک کرد، اما افزایش بدهی‌های شخصی نیز یکی از پیامدهای این دوره بود.
  • کارت‌های اعتباری و وام‌های مصرفی به بخشی از زندگی طبقه متوسط تبدیل شدند.

10. جمع‌بندی و نتیجه‌گیری نهایی

سیاست‌های اقتصادی رونالد ریگان، که به ریگانومیکس معروف است، تأثیرات متنوع و عمیقی بر اقتصاد و جامعه آمریکا داشت. اگرچه این سیاست‌ها در کوتاه‌مدت باعث رشد اقتصادی و کاهش تورم شدند، اما پیامدهای بلندمدت آن، از جمله افزایش بدهی ملی و تشدید نابرابری درآمدی، چالش‌هایی را به وجود آوردند که تا دهه‌ها پس از آن احساس شد.

نکات مثبت:

  1. بازگرداندن رشد اقتصادی پایدار.
  2. کاهش تورم از طریق سیاست‌های پولی و مالی.
  3. ایجاد میلیون‌ها شغل جدید.

نکات منفی:

  1. افزایش بدهی ملی و کسری بودجه.
  2. تشدید نابرابری درآمدی.
  3. پیامدهای منفی مقررات‌زدایی در بخش مالی.

درس‌هایی برای سیاست‌گذاری مدرن:

  • کاهش مالیات‌ها باید همراه با مدیریت دقیق هزینه‌ها باشد.
  • مقررات‌زدایی باید با نظارت کافی انجام شود تا از بحران‌های مالی جلوگیری شود.
  • رشد اقتصادی باید به شکلی باشد که تمامی اقشار جامعه از آن بهره‌مند شوند.


با کلیک روی کلمه ( Join ) به کلوپ یوتیوب مارکت نیوبی بپیوندید و از تحلیل های اختصاصی روزانه و دریایی از محتواهای آموزشی بهرمند بشید.